امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

امیر عباس بابا

اولین دیدار بابایی

تو بیمارستان یه اتفاق جالب برامون اتفاق افتاد , پسر گلم رو ساعت 21:30 برای اولین بار آوردنش که ببینم وقتی که دیدمش , بغلش کردم , بوسیدمش , داشتم روی دستشو ناز میکردم که امیر عباس دست بابایی رو گرفت و ول نمکیرد ...
13 مهر 1391

تولد آقا امیر عباس گل پسر بابا

بالاخره بعد از کلی انتظار امروز ظهر به همراه مادرجون امیرعباس راهی بیمارستان شدیم و گل پسر بابا ساعت 17:50 تو زایشگاه بیمارستان بنت الهدی افتخار ورود به این دنیا رو دادن و دل همه رو شاد کردن خوش اومدی گل پسر بابا الهی به حق اسمت همیشه سالم و پاینده باشی بابایی ...
13 مهر 1391

تولد آقاجون امیر عباس و یه خبر خوش

امشب تولد 64 سالگی آقاجون امیرعباس بود , همه برای عرض تبریک و برگزاری یه جش ساده خودمونی رفتیم خونه آقاجون . همه بودیم جای عمه امیرعباس خالی بود , آخه اونا بیرجند هستن . زمانی که عمه برای عرض تبریک به آقاجون زنگ زد فهمیدیم که اونا هم نی نی تو راه دارن و قراره برای امیر عباس یه همبازی بیارن , که باعث شادی همه شد . انشاالله به سلامتی بیاد ...
8 مهر 1391

انتظار تو شب و روز میلاد امام رضا(ع)

سلام امروز میلاد با سعادت امام رضا(ع) بود , میلادش بر همه عاشقانش مبارکباد انتظار برای تولد امیر عباس دیشب و امروز یه رنگ و بویی دیگه داشت , بوی میلاد آقا رو میداد . همه میگفتن اگه امروز بیاد باید اسمشو بزارین رضا یا امیر رضا یا مشابه اینا ولی من میگفتم نه میرم با آقا صحبت میکنم میگم ازم راضی باشه اسم عموشونو روی پسرم گذاشتم   ...
7 مهر 1391

اوج انتظار تو آخرین لحظات شهریور

تا الان فکر میکردم فقط من و مامان امیر عباس خودمونو وعده نیمه اول میدادیم و منتطر بودیم نیمه اولی بشه . تازه امشب متوجه شدم ظاهرا همه مثل بابابزرگ و مادر بزرگ من و مامانش , آقاجون و مادرجون و خاله و عمه امیر عباس , همه ساعت 12 شب 31شهریور پیگیر بودن ببینن این مسافر ما اومد یا نه ؟ ولی از این پسر خونسرد ما خبری نشد که نشد , همینجوری شد نیمه دومی "انشاالله به سلامتی باشه" ...
1 مهر 1391

انتظار برای اومدن نی نی

بالاخره بعد از 7 سال تو سال 1390 تصمیم گرفتیم یه فرزند دیگه داشته باشیم . همون اول قرار گذاشتیم اگه خدا بهمون دختر داد اسمشو بزاریم نازنین زینب و اگر بهمون پسر داد اسمش باشه عشق باباش "عباس" , تو اسامی یه اسم دیدیم که خیلی بدلمون نشست " امیر عباس " از روزی که فهمیدیم پسره همه خانواده هم به همین نام صداش میکنن ... هنوز نیومده جای خودشو تو خانواده پیدا کرده . دو تا خواهر گلش نفیسه جون و نازنین زهرا ی عزیز چند وقته خونه رو برای اومدنش آماده میکنن . همه دوست دارن تا پایان شهریور ماه بیاد و نیمه اولی باشه که تو زندگیش یه سال عقب نیافته , ولی ظاهرا جای خوبی داره و خیال اومدن نیاره . الانم که 31 شهریوره هیچ خبری نیست . انشاالله به سلامتی بیا...
31 شهريور 1391