امیر عباسامیر عباس، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

امیر عباس بابا

شب شیش امیرعباس

1391/7/18 23:38
1,095 بازدید
اشتراک گذاری

از قدیم رسم بر این بوده که جشن تولد نوزاد را در شب ششم اون می گرفتند که بهش میگن شب شیش. صبح روز سه شنبه تصمیم گرفتیم به آداب و رسوم شهرمون بیرجند برای شب شیش امیرعباس یه جشن ساده و خودمونی بگیریم , صبح اول وقت امیرعباس رو بردیم برای آزمایش تیروئید بعد دنبال تدارکات مراسم شب.......

شب همه اومدن "آقاجون و مادرجون , عزیزجون , دایی محمد و خانواده , عمو علی و خانواده , عمو رضا و خانواده , عمه فاطمه , خاله مرضیه و خانواده , خاله حوا و خانواده" هم که برای دیدن پسرم آمده بودند برای شام نگهشون داشتیم . جای "آقاجون و خاله جان ریحانه و همه اونایی که نبودند" واقعا خالی بود . همه شاد و خوشحال بودند . و برای اینکه امیر عباس به سلامتی اومده بود خونه خدا رو شاکر بودند . در آخر شب هم به رسم بیرجند همه دوره نشستند و براش خوندن " شش و شش یار بچه , خدا نگهدار بچه , ای که خوردی نون بچه , دعا کن بر جون بچه و رو به نفر کناریشون میگفتن بگیر بچه " و امیر عباس به همین ترتیب دست به دست تو بغل همه چرخید تا آخر دوباره به بغل مامان جونش رسید . بعدش همه برای سلامتی گل پسرم دعا کردن و جلسه به اتمام رسید .

و همه رفتن تا برای جلسه پس فردا شب که قرار است آقا امیر عباسمون رو عقیقه کنیم آماده بشن

"اگه دلتون میخواد از رسم و رسومات بیرجندیها تو شب شیش بیشتر بدونید یه سری به ادامه مطلب بزنید"

شب ششم تولد نوزاد از مهم‌ترين و پرهيجان‌تر شب‌ها است. در اين شب عده‌اى از خويشاوندان زائو از زن و مرد دورتادور اطاق مى‌نشينند و تا صبح بچه را دست به‌دست مى‌کنند و شعر و ورد و دعا مى‌خوانند و هرچند لحظه يک‌بار دايره مى‌زنند و به‌شدت سر و صدا راه مى‌اندازند تا اجنه بترسند و به اطاق زائو نزديک نشوند، زيرا عقيده دارند که شب شش، شب بسيار پرخطرى است در اين شب اجنه به هر حيله‌اى که ممکن است به اطاق زائو داخل مى‌شوند و نوزاد را با هم‌زاد او عوض مى‌کنند.٭ براى دفع اين خطر و دور کردن جنيان از اطاق زائو به حيله‌ها و وسيله‌هاى متعدد ديگر متوسل مى‌شوند به اين معنى که اول بدن و صوتر نوزاد را با باروت سياه مى‌کنند و طفل را به هيئتى مکروه و زشت در مى‌آورند تا اجنه از ديدن او بترسند و 'رم‌کننده' يا لااقل از او بيزار شوند و به‌ عوض کردن او رغبت ننمايند. پس از آن مقدارى باروت و طرقه در آتش مى‌ريزند و همه‌جا را از دود آکنده و سياه مى‌کنند تا اجنه از صداى انفجار طرقه و دود و غبار باروت وحشت کنند و از آن حدود بگريزند. علاوه بر ان مقدارى آهن‌پاره و سيخ و پولاد نيز در آستانه درها مى‌ريزند.٭
 
٭ عوام معتقد هستند که هم‌زمان بازادن هر مولود انساني، طفل ديگرى در ميان اجنه متولد مى‌شود که شبيه به نوزاد انسانى است. اين طفل را که موجودى سياه و لاغر و کريه‌المنظر است 'همزاد' مى‌خوانند و عقيده دارند که هرگاه کسى شباهنگام بدون گفتن 'بسم‌الله‌ الرحمن الرحيم' آب جوش روى زمين بريزد ممکن است رزند يکى از اجنه را بسوزاند. در اين‌صورت پدر و مادر آن بچه جن؛ در صدد انتقام برمى‌آيند و در شب ششم تولد فرزند آن شخص به اطاق زائو وارد شده نوزاد را با همزاد او عوض مى‌کنند (رک: بچهٔ عوضى در فصل 'طب عوام' همين کتاب).
 
پس از فراغت از کارهاى فوق اندکى سپند در آتش مى‌ريزند و با سوخته‌هاى سپند به پيشانى نوزاد خال مى‌گذارند. سپس قدرى نيل با 'تنزور' و 'جزوار (رک: حاشيه صفحهٔ ۱۰۹)' مخلوط کرده مى‌کوبند و در آب مى‌ريزند و با مايعى که از اختلاط آنها به‌دست مى‌آيد کف دست‌ها و پاهاى نوزاد را به رنگ نيلى تند در مى‌آورند. آنگاه قطعه نخى که از پشم شتر يا موى بز تافته باشند به بازوى طفل مى‌بندند و يک نخ سه رنگ (سياه و سفيد و آبي) هم به طول تقريبى نيم‌متر فراهم آورده از وسط نصف مى‌کنند، نصف آن‌را به مچ دست راست زائو و نصف ديگر را به مچ پاى راست وى مى‌بندند.(بستن نخ به بازوی نوزاد و دست وپای زائو برای آن است که تب و نوبه بر آن دو عارض نشود)
 
سپس هفت سوزن روى لچک نوزاد و هفت سوزن هم روى لچک زائو مى‌زنند تا آل از سوزن‌ها بترسد و به زائو و بچه‌ او نزديک نشود. در اين موقع يکى از زنان حاضر در مجلس مقدارى برنج در کف دست مى‌ريزد و دعاى هفت‌قل (هفت سوره از قرآن که با 'قل' شروع شود) مى‌خواند و روى برنج‌ها مى‌دمد و هم‌چنان که برنج‌ها را در مشت گرفته است دورتادور اطاق مى‌گردد و دانه‌هاى برنج را اندک‌اندک روى زمين مى‌ريزد و به اين طريق براى آل و اجنه حصار مى‌کشد تا به زائو و بچه‌ او نزديک نشوند. علاوه بر آن يک قرص نان برمى‌دارند و روى آن روغن و شکر مى‌مالند و با يک کوزهٔ پرآب بالاى بام خانه مى‌برند و روى در ورودى اتاق زائو مى‌گذارند تا اگر آل بخواهد از بام به خانه درآى چشم او به ان روغنى و کوزهٔ آب بيفتد و از خود رفع گرسنگى و تشنگى بنمايد و ديگر به جگر زائو ميل نکند.
 
در اين موقع آخوند محله يا يکى از مردان مسن و مؤمن خانواده بچه را در بغل مى‌گيرد و در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه مى‌گويد و به ميل و انتخاب خود نام يکى از ائمهٔ اطهار را روى بچه مى‌گذارد.٭ پس از پايان يافتن مراسم اذان گوئى و تعيين نام نوزاد تمام افراد خانواده و خويشاوندان و دوستانى که گرداگرد اطاق نشسته‌اند صلوات مى‌فرستند و هلهله و شادى مى‌کنند.
 
٭ معمولاً روز تولد طفل با روز ولادت هر يک از ائمهٔ اطهار (ع) مصادف گردد و يا به آن نزديک‌تر باشد نام همان امام را بر طفل مى‌گذارند و معتقد هستند که در روز محشر امام هر اسم طفل به فرياد او خواهد رسيد و از او شفاعت خواهد کرد.
 
پس از انجام مراسم فوق نوزاد را از زير پاى هفت دختر نابالغ رد مى‌کنند و چند عدد چشم گوسفند قربانى و ناخن گرگ و استخوان شير و شاخ مار و پنجهٔ کفتار به نخ کشيده از گردن بچه مى‌آويزند تا از شر اجنه کاملاً محفوظ بماند. آن‌وقت غربالى به اتاق مى‌آورند و طفل را هم‌چنان که در قنداق پيچيده شده است با مقدارى زغال و يک قرص نان و يک عدد سکهٔ رايج کشور در غربال مى‌گذارند و تا سپيده دم دست به‌دست مى‌چرخانند و اين اشعار را مى‌خوانند:
 
بچه بچه، ماهه بچه (بچه بچه ماه است بچه) ـ خدا نگهدار بچه ـ هرکه خوره نون بچه (هرکس بخورد نون بچه) ـ دعا کنه جون بچّه ـ بگير بچه ر، بگير بچه ر. ( بگير بچه را، بگير بچه را).
 
پس از خواندن اين شعر، نوزاد را به‌دست ديگرى مى‌دهد و آن شخص دو بيت شعر زير را مى‌خواند:
 
بچّه‌ى درم يگانه ـ کوک (کبک) ميمون خانه ـ ککر ککر مخوانه (مى‌خواند) چشمش به تو ممانه (مى‌ماند، شبيه است)
 
سپس بچه را به نفر سوم مى‌سپارد. او هم اين دو بيت را مى‌خواند:
 
بچه‌ى دوم يگانه ـ کوک ميون خانه ـ ککر ککر مخوانه (مى‌خواند) ـ لُپش به تو ممانه
 
و بچه را به‌دست ديگرى مى‌سپارد. نفر چهارم نيز ابيات زير را مى‌خواند و نوزاد را به‌دست نفر پنجم مى‌دهد:
 
بچه‌ى دوم يگانه ـ کوک ميون خانه ـ ککر ککر مخوانه ـ گوشش به تو ممانه
 
نفر بعدى نيز دو بيت به‌شرح زير مى‌خواند و طفل را به‌دست ديگرى مى‌سپارد:
 
بچه‌ى دوم يگانه ـ کوک ميون خانه ـ ککر ککر مخوانه ـ مويش به تو ممانه
 
در بيرجند هرگاه نوزاد دختر باشد اين شعر را مى‌خوانند:
 
دختر درم (دارم) يگنه (يگانه) ـ در کنج بلاخنه (بالاخانه) ـ قرآن خور مخنه (قرآن خود را مى‌خواند) غلط‌ها ره مدنه (غلط‌ها را مى‌داند) ـ دختر درم چه بستو (بستان، بوستان) تمن (تومان) بيار و بستو (بستان، بگير) ـ دختر درم دخترو ـ قلعهٔ مذندرو (مازندران) ـ ترسم که اوزه شو (ترسم که آوازه شود، مشهور شود) اوزه که دروزه (دروازه) شو ـ به گوش شهزده (شاهزاده) شو ـ شهزده لشکرکشه ـ لشکر او کشته شو ـ دختر به زر مى‌ارزه ـ به صد پسر مى‌ارزه
 
همينکه سپيدهٔ صبح دميد بچه را از غربال در مى‌آورند و روى زمين مى‌گذارند زيرا عقيده دارند که به‌محض سر زدن صبح صادق فعاليت جنيان و آ پايان مى‌پذيرد و آنها ديگر قادر نخواهند بود که به زائو و نوزاد آسيب برسانند.٭
 
٭ چنانکه قبلاً نيز بيان شد، در نظر زنان شب شش براى زائو خطرناک‌ترين شب‌ها است بعضى از زنان عقيده دارند که در اين شب هر قدر احتياط و دورانديشى هم بشود باز آل و جن به سراغ زائو و بچه او خواهند آمد و اين انديشه در نزد آنان به‌قدرى قوى است که وقتى خود حامله مى‌شوند و مى‌زايند در شب ششم توهّم و وحشت عجيبى سراپاى وجود آنها را فرا مى‌گيرد و بسى اتفاق مى‌افتد که اين توهّم و وحشت آنها را دچار بيمارى‌هاى عصبى شديد مى‌کند.
پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عمه جون
7 آبان 91 22:28
ما هم شب شیش بودیم


انشاالله شب شیش نی نی تون جبران کنیم
زن عمو علی
9 آبان 91 14:33
خدائیش عمه جونش راست میگه اونم بود چرا ازقلم افتاده؟


آره حق با شماست من اون روزها خیلی کم حواس شده بودم ممنون اصلاح شد